Template By: NazTarin.com
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
طراحي بنر رايگان براي شما(وبلاگ همه جوره!)
و آدرس
aliamirifar.loxblog.com لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
تیم ملی ایروبیک موی تای ایران به صورت مختلط در مسابقات رقابت های جهانی ازبکستان شرکت کرد.
سه آلمانی یکی از خودروهای محبوب مرسدس بنز را با قطعات فلزی مجددا ساخته اند. هرچند این خودرو حرکت نمی کند ولی ظاهر نسبتا یکسانی نسبت به Merceds 300 SLR دارد. این خودرو توسط سه نفر از شرکت Giants of Steel و با کنار هم قرار دادن هزاران قطعه فلزی بازسازی شده است. قطعات تشکیل دهنده این خودرو از یکی از مراکز بازیابی خودروهای اسقاطی جمع آوری شده و ساخت این خودرو نیز 7 ماه طول کشیده است.
نيروهاي ارتش نازي اين كشتي كه نامش SS Gairsoppa ميباشد را مورد حمله با اژدر قرار دادند و درحاليكه اين كشتي حامل محموله بزرگي از نقره به قعر اقيانوس رفت هفتاد سال بعد غواصان ايالات متحده اعلام كردند كه در حال بازيابي اطلاعات درمورد اين كشتي غرق شده هستند.
اين روزها اخبار و تصاويري از اين كشتي توسط سايتهاي خبري منتشر شده است.
جنیفر انیستون و آنجلینا جولی اشتراکات زیادی دارند: هردو ستاره درجه یک فیلمهای امریکایی هستند،هردو با برد پیت رابطه داشته اند و هردو با ظاهر جذاب و خوش پوشی قادرند همه را مجذوب خود کنند.
و حالا یک شباهت دیگر هردو از یک مد استفاده میکنند.
جالب است که هردو درحالیکه در دوجای مختلف حضور دارند مثل اینکه از قبل هماهنگ باشند یک مدل لباس می پوشند: هردو کیف مارک تام فورد از جنس چرم مشکی براق دارند این خوش پوشی ارزان هم نیست قیمت این کیف 2200 دلار است هر دو عینک آفتابی بزرگ مارک آویاتور به چشم دارند و جالبتر اینکه هردو کیفهایشان را با تاپ خاکستری و و پوتین پاشنه بلند مشکی ست کرده اند
شاید این تصادفی باشد که هردو یک جور لباس پوشیده اند اما...... آنجلینا جولی زودتر با این تیپ در لندن دیده شده است و جنیفر انیستون امروز صبح در حالیکه برای ضبط برنامه " امروز" به استودیو میرفته این لباسها را به تن داشته است.
پس میتوان گفت که انیستون از جولی کپی برداری کرده است.
آیا این لوکس ترین خودروی جهان نیست؟
نقاش نیستم ! اما تمام لحظه های بی تو بودن را درد میکشم . . .
********************
آن قدر عشق تو دارم که اگر آه کشم / ز لبم بوی کباب جگرم میآید !
********************
من یک نامه عاشقانه ام ، بازم کن / محتاج کمی نوازشم ، یارم باش
هر قدر که سکه ای سیاهم ای دوست / در قلک سینه ات پس اندازم کن . . .
*********************
یه طرح از چشمات بفرست ، یه آهو اینجاست میخوام روشو کم کنم !
*********************
دلم اعدام عشق است به دار قلب خاموشت / بدان تا لحظه ی مردن نخواهم کرد فراموشت .
*********************
با یاد چشمهای تو خوب است خواب من / از ابرها کناره بگیر آفتاب من
چشم تو را کجای جهان جستجو کنم / پایان بده به تب و تاب بی حساب من . . .
*********************
شیرین تر از عسل هم میتوان آفرید اما به شرط آنکه من آن زنبور سرباز دل باخته باشم
و تو آن تنها گلی که نصیب من شده است . . .
***********************
میان چشم تو ییلاق کردم / در عشق تو خودم را چاق کردم
از این پس بی تو مفهومی ندارم / دلم را بر دلت سنجاق کردم . . .
************************
از بس که درون سینه تنها مانده / درمانده ام از دست دل وامانده
در داخل سینه درد شیرینی هست / آیا دل من پیش شما جا مانده ؟
*************************
در این دنیا که حتی ابر نمیگرید به حال ما / همه از من گریزانند ، تو هم بگذر از این تنها . . .
**************************
اینقدر خیالهای بیهوده نباف / ماییم و دو خط رباعی و یک دل صاف
در آیینه ی دلم به جز عکس تو نیست / شک داری اگر ، بیا دلم را بشکاف . . .
**************************
مژه بر هم مزن ای دوست که بادم ببرد / چون سبک تر شده ام ، از پر کاهی ز غمت . . .
*************************
آسمان کوچک من همه شب بارانیست / همه شب در تب چشمان ترم مهمانیست
شکوه از فاصله ها نیست که از قلب من است / غم و اندوع دل عاشق من پنهانیست . . .
*************************
گر ز جهان بگذرم از تو نخواهم گذشت / سر رود از پیکرم از تو نخواهم گذشت
مردمک چشم من نقش تو بر خود گرفت / ور همه جا بنگرم از تو نخواهم گذشت . . .
**************************
پای من خسته از این رفتن بود / فصه ام قصه دل کندن بود
دل که دادم به یارم دیدم / راهش افسوس جدا از من بود . . .
*************************
صدای پای تو که میروی ، صدای پای مرگ که میآید . .
************************
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان با دگران وای به حال دگران . . .
***********************
در باغ دلم جوانه ای باید و نیست / شوق غزل ، ترانه ای باید و نیست
خواهم که تو را ببینم اما چه کنم / دیدار تو را بهانه ای باید و نیست . . .
************************
آواز تیشه امشب ، از بیستون نیامد / شاید به خواب شیرین ، فرهاد رفته باشد . . .
*************************
ای مایه اصل شادمانی ، غم تو / خوش تر از حیات جاودانی ، غم تو
از حسن تو رازها به گوش دل من / گوید به زبان بی زبانی ، غم تو . . .
**************************
بی تو گلشن چو زندونه به چشمم / گلستون آذر ستونه به چشمم
بی تو آرام و عمر زندگانی / همه خواب پریشونه به چشمم . . .
*************************
دور بودن از عزیزان مشکل است / امتحان با وفائی ، در جدائی حاصل است
گرچه من دورم ز پیشت ای رفیق/ دوریت دریا و یادت صاحل است . . .
**************************
چرا غمگینی ؟ : عاشق شدم
آیا عشق شیرین است ؟ : بله شیرین تر از زندگی
چرا تنهایی ؟ : ویژگی عاشق هاست
لذت تنهایی چیست ؟ : فکر به او و خاطرات او
چرا می روی ؟ : برای اینکه او رفت
دلت کجاست ؟ : پیش او
قلبت کجاست ؟ : او برده
پس حتما بی رحم بوده نه ؟ : نه اصلا
چرا ؟ : چون باز هم او را میپرستم . . .
سه نفر آمريکايي و سه نفر ايراني با همديگر براي شرکت در يک کنفرانس مي رفتند. در ايستگاه قطار سه آمريکايي هر کدام يک بليط خريدند، اما در کمال تعجب ديدند که ايراني ها سه نفرشان يک بليط خريده اند. يکي از آمريکايي ها گفت: چطور است که شما سه نفري با يک بليط مسافرت مي کنيد؟ يکي از ايراني ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهيم.
همه سوار قطار شدند. آمريکايي ها روي صندلي هاي تعيين شده نشستند، اما ايراني ها سه نفري رفتند توي يک توالت و در را روي خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بليط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بليط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لاي در يک بليط آمد بيرون، مامور قطار آن بليط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمريکايي ها که اين را ديدند، به اين نتيجه رسيدند که چقدر ابتکار هوشمندانه اي بوده است.
بعد از کنفرانس آمريکايي ها تصميم گرفتند در بازگشت همان کار ايراني ها را انجام دهند تا از اين طريق مقداري پول هم براي خودشان پس انداز کنند. وقتي به ايستگاه رسيدند، سه نفر آمريکايي يک بليط خريدند، اما در کمال تعجب ديدند که آن سه ايراني هيچ بليطي نخريدند. يکي از آمريکايي ها پرسيد: چطور مي خواهيد بدون بليط سفر کنيد؟ يکي از ايراني ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.
سه آمريکايي و سه ايراني سوار قطار شدند، سه آمريکايي رفتند توي يک توالت و سه ايراني هم رفتند توي توالت بغلي آمريکايي ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار يکي از ايراني ها از توالت بيرون آمد و رفت جلوي توالت آمريکايي ها و گفت: بليط ، لطفا!!!
دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره...
اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!! ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!! بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه...اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و...که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه... حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...مثلا ممکنه " شینیون" کنه یا مدل دار سشوار بکشه...! البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه...
یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرمی! ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی(اینا دستور غذا نیستا!!)گرفته تا لیمو ترش ( این لیمو ترش واقعا معجزه می کنه، به یه بار امتحانش می ارزه!) این ماسک ها برای شفاف سازی!( ببخشید سیاسی شد!)
پوسته... البته حتما توی این مدت یه تمرین رقصی هم می کنه، تا بدنش از خشکی در بیاد و اون روز حسابی بترکونه!( ببخشید، دل ربایی بکنه!) خوب، روز موعود فرا می رسه! ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه( انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم، بعد از " اپیلیدی"! و استحمام که 2 ساعت طول می کشه...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون...( البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره...که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!) بعد از ناهار...! لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر...
توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده( البته حتما روزهای قبل مد موهای زیادی رو دیده، یا از تو fashion tv یا moda tv و... یا internet...اما هنوز به نتیجه ای نرسیده!!) آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!! ساعت 3 می رسه خونه...
بعد شروع می کنه به آرایش کردن...! صد مدل خط چشم و خط لب می کشه و پاک می کنه! ساعت 5 بعد از ظهر بالاخره به نتیجه ای می رسه و می تونه برحسب رنگ لباسش یه آرایش خوبی داشته باشه!! بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره( که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!! ساعت 8 عروسی شروع می شه...یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!
بولتن نیوز: این تست هوش خیلی خیلی جالب است. به شرطی که تقلب نکنید. اینجا چهار سوال معمولی و یک سوال جایزهدار وجود دارد. شما باید فوراً به آنها پاسخ دهید. نباید وقت زیادی تلف کنید، به همه سوالات فوراً پاسخ دهید. در پایان ببینید که به چند سوال درست جواب دادید. خواهشا صادقانه برخورد کنید!
سوال اول
شما در یک مسابقه سرعت شرکت کردهاید.
از نفر دوم سبقت میگیرید؟
اکنون در چه جایگاهی قرار دارید؟
جواب
سوال دوم . . . . .. . . جواب ۱۰۰۰ تا بگیر و ۴۰ تا بهش اضافه کن. جواب . . .. . . . . . . . . قبول نداری؟ با ماشین حساب دوباره حساب کن! سوال چهارم جواب
اگر پاسخ شما جایگاه اول بوده، به طور حتم شما دارید اشتباه میکنید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جایگاه او را به دست خواهید آورد پس دوم میشوید!
اگر از نفر آخر سبقت بگیرید، جایگاه شما چندم می شود ؟
اگر پاسخ شما جایگاه یکی مانده به آخر بوده، دوباره دارید اشتباه میکنید!
به من بگو ببینم : تو چطور میتونی از نفر آخر سبقت بگیری؟؟؟
سوال سوم
یک سوال خیلی ساده ریاضی!
توجه : این مسئله فقط باید در کله شما حل شود! از کاغذ و قلم و ماشینحساب استفاده نکنید.
حالا ۱۰۰۰ تای دیگه بهش اضافه کن.
حالا ۳۰ تا اضافه کن.
۱۰۰۰ تای دیگه اضافه کن.
حالا ۲۰ تا اضافه کن.
حالا ۱۰۰۰ تای دیگه هم اضافه کن.
حالا ۱۰ تا بهش اضافه کن. مجموعش چقدر شد؟
مجموعش شد ۵۰۰۰ تا؟
جواب درست در حقیقت ۴۱۰۰ میباشد!
امروز قطعاً روز تو نیست.
سعی کن سوال آخر را درست جواب بدی.
پدر مریم پنج تا دختر داره :
نانا،
نِنِ،
نینی،
نُنُ،
اسم دختر پنجم چیه؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نونو؟
نه! البته نه.
اسمش مریمه!
سوال رو دوباره بخون.
خُب، حالا…
سوال جایزهدار
یه آقای کر و لالی میخواد مسواک بخره. با در آوردن ادای مسواک زدن، میتونه خواستهاش را به دکاندار حالی کنه و موفق به خرید مسواک بشه.
سوال :
حالا اگه یه مرد کوری بخواد عینک آفتابی بخره، چطوری باید منظورش رو به فروشنده حالی کنه؟
جواب
اون فقط باید دهنشو باز کنه و اینو از فروشنده بخواد. به همین سادگی !